نتایج جستجو برای عبارت :

کشتمت، تن زده در ورطه ی خون رقصیدم

 به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما، هفته نامه آلمانی اشپیگل در مقاله‌ای با عنوان «چگونه ترامپ آمریکا را به ورطه فروپاشی کرونایی می‌کشد؟» به بررسی ابعاد «مدیریت بحران» فاجعه آمیز رئیس جمهور آمریکا و سقوط ناگهانی و بی مثال اقتصادی این کشور پرداخت. سئوالی که در اینجا مطرح است آن است که «آیا جهان قرار است شاهد انفجار درونی یک ابرقدرت باشد؟»
در این گزارش آمده است گرِگ تِرنر، یک میانسال ۵۵ ساله ساکن شهر «آلامِدا»‌ی ایالت «کالیفر
دستت را روی جلد همه شان کشیدی . این ها سوگولی هایت بودند . سهراب ، کتاب های مهدی و فاطمه ، سقوط ، سیزیف ، بیگانه ی عزیزت ... روی این یکی مکث کردی ، آنقدر که یادت رفت بروی سراغ صدسال تنهایی . تو مگر چه بودی ؟ چیزی جز آمیزش بی رحمانه ی کلمات ؟ شاید حاصل تجاوز صفحه ای به صفحه ای دیگر و یا جیغ های مقدمه در شبی تاریک و گریه های پیچیده در اتاق و کودکی که سهراب به آغوش کشیده بود
تو واژه ی « ادراک » بودی در شعرهای سهراب ، تو ؛ آقای مورسو ، تکرار آئورلیانوها و ی
رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند از آدم بد اخلاق توبه نمى ‏پذیرد. عرض شد: اى رسول خدا، چرا؟ فرمودند: چون هرگاه از گناهى توبه کند در ورطه گناهى بدتر از آن که توبه کرده است مى ‏افتد.  اَبَى اللّه‏ُ لِصاحِبِ الْخُلْقِ السَّیِّى‏ءِ بِالتَّوبَةِ. فَقیلَ: یا رَسول اللّه‏ِ، وَ کَیْفَ ذلِکَ؟ قالَ: لاِنـَّهُ اِذا تابَ مِنْ ذَنـْبٍ وَقَعَ فى اَعْظَمَ مِنَ الذَّنـْبِ الّذى تابَ مِنْهُ؛ بحارالأنوار، ج 70، ص 299، ح 12
نمیدانم او را یادتان هست یا نه.یک بار درباره اش خیلی کوتاه اینجا نوشته بودم. حالا بعد از این همه سال دوباره بازگشته است.. دوباره به سراغم آمده! هنوز فراموشم نکرده..هنوز دوستم دارد.. و هنوز برای شنیدن دوستت دارم آماده ی جنگیدن است!
بیزارم از همه چیز. واقعا بیزارم. این چه جهنمیه که داریم توش زندگی می‌کنیم؟ در ابعاد کوچیکتر بیزارم از جایی که هستم. که بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش به ولله. نباید جایی باشم که گه خاصشون من باشم. نباید جایی باشم که این همه بلاهت دورمو گرفته. خطرناکه اینجا، خطرناکه وقتی این توهمو بهم میده که خیلی خوبم. نیستم. 
در این مدت گذشته چند ده بار هی نوشتم و هی پاک کردم، نمیدونم چم شده بود.
11 روز از سال 98 گذشت و باورم نمیشه که در این مدت فقط و فقط یک کتاب خوندم.
دوست دارم مثل چندین سال پیش دوباره اینقدر انرژی داشته باشم که بتونم ایده های جدید رو تست کنم و شروع کنم به یادگیری چیزهایی که بهشون علاقه دارم اما یه حسی از درون داره منو به ورطه ی هولناک تنبلی میکشونه.
فکر میکنم اگه این تلگرام و انبوه کانال خبری کپی ش رو بزارم کنار بهتر میتونم خودم رو جمع و جور کنم.

#ببین
بر چهره اش نگر که بود سرد و‌ بی فروغ
بر چهره اش نگر که ندارد نشاط و‌ روح
اما بود به چهره هنوز از زمان پیش
وی را اثر ز نیت و‌همت نه کم نه بیش
اینک که منجمد شده آن سیل پرخروش
بر ورطه ای معلق وباشد دگر خموش
عاری بود ز غرش ترس آفرین پیش
جاری بود به ظاهر و ساکن درون خویش
'' یه وگه نی باراتینسکی شاعر روس ''
بچه ها
بیاین به خودمون قول بدیم که از روی نوشته های کسی یا عکساش به این نتیجه نرسیم که خوشبخته یا بدبخته یا نیمه بخته.
زندگی هزارتوی عجیبیه.
مرز خوشبختی و بدبختی باریکه.
تازه، خوشبختی و بدبختی هم نسبیه.
روزهای سختی رو دارم میگذرونم.
اما راستش نه به اندازه ی غم این پست احساس بدبختی میکنم
و نه به اندازه ی ذوق پست های قبلی فکر میکنم زندگی زیباست ای زیباپسند.
با همه ی این ها به وجود خدا و ذات خودم اعتقاد دارم و می دونم که میگذره.
دیشب حضرت حافظ گفت:« ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش ... بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش» 
دیوان رو بستم. نذاشتم حرفش تموم بشه که من اگه می‌خواستم اینو بشنوم، سراغ حافظ نمی‌رفتم. بهش گفتم اینو باید میاوردی جلوی چشم من: «بیا ای طایر دولت! بیاور مژده‌ی وصلی»
اشتباه نکنید؛ نه عاشق شدم و نه دلم برای مامانم اینا تنگ شده :)) فقط شونه‌هام درد گرفته از سنگینی باری که سال‌هاست به دوش می‌کشمش و دردی که قلبم رو مچاله کرده. دوست نداشتم این‌جا،
امشب با همسرم دعوای خیلی بدی داشتیم.خیلی بد...
دیشب هم دعوا داشتیم.خوب که فکر میکنم میبینم در طول هفته چهار پنج بار دعوا داریم.اعصابم خیلی بهم ریخته.بارها و بارها به طلاق فکر کردم ولی هیچوقت مثل امشب جدی بهش فکر نکردم.همش با هم جنگ و دعوا داریم سر چیزای بی ارزش و باارزش...
خیلی همدیگه رو اذیت میکنیم.واقعا زندگی مزخرفی برای خودمون درست کردیم.حالم از زندگیم بهم میخوره.خدایا حالم خیلی بده...
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این و
چه نسلی بودیم، جوانی نکرده قدم گذاشتیم به میان سالی، روح مان در همان دوران کودکی مانده همان دوران که خوشی اکتسابی نبود و ذاتی بود ولی جسممان می تازد به سمت پیری که باور اش نمی کنیم، آدم مثل قورباغه است وقتی کم کم پیر می شود وقتی لحظه لحظه سردی پیری سراغ اش می آید و گرمی جوانی را به محیط می دهد پیر می شود و باور می کند پیر شده اما وقتی آخرین خاطره گرم اش کودکی است و ناگهان وارد برهه سرد میانسالی می شود گذر زمان باور اش نمی شود می خواهد از این ورطه
گرچه سال های بی خبری از «سید مغیّب»، امام موسی صدر می گذرد لکن مردم ما وانقلابیون فرزندان خمینی و رهروان خامنه ای او را به ورطه فراموشی نخواهند سپرد. اما گویا گرد مرگبار فراموشی بر سر مسوولین پاشیده شده که این جگرگوشه و فرزند مظلوم انقلاب را -از روی تعمد یا بی کفایتی- پیگیری جدی نکرده اند. لکن دنیا از وزارت خارجه ای که از دارندگان پاسپورت آن کشور حمایت و پیگیری نمی کنند، به نیکــی یاد نخواهد کرد.
این مستند با نام «هشت بهانه کوچک برای یادآوری»
خواستم داد شوم گرچه لبم دوخته است

خودم و جدم و جد پدرم سوخته است
خواستم جیغ شوم گریه‌ی بی‌شرط شوم
خواستم از همه ی مرحله ها پرت شوم
وسط گریه ی من رقص جنوبی کردیم
کامپیوتر شدم و بازی خوبی کردیم
کسی از گوشی مشغول به من می‌خندید
آخر مرحله شد غول به من می‌خندید
دل به تغییر .. به تحقیر .. به زندان دادم
وسط تلوزیون باختم و جان دادم
یک نفر از وسط کوچه صدا کرد مرا
بازی مسخره ای بود رها کرد مرا
با خودم .. با همه .. با ترس تو مخلوط شدم / شوت بودم که به بازی بدی
دیشب حضرت حافظ گفت:« ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش ... بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش» 
دیوان رو بستم. نذاشتم حرفش تموم بشه که من اگه می‌خواستم اینو بشنوم، سراغ حافظ نمی‌رفتم. بهش گفتم اینو باید میاوردی جلوی چشم من: «بیا ای طایر دولت! بیاور مژده‌ی وصلی»
اشتباه نکنید؛ نه عاشق شدم و نه دلم برای مامانم اینا تنگ شده :)) فقط شونه‌هام درد گرفته از سنگینی باری که سال‌هاست به دوش می‌کشمش و دردی که قلبم رو مچاله کرده. دوست نداشتم این‌جا،
 ای بی تو دل تنگم بازیچه ی طوفان ها
چشمان تب آلودم باریکه ی باران ها
مجنون بیابان ها افسانه مهجوری است
لیلای من اینک من مجنون خیابان ها
آویخته ی دردم آمیخته ی مردم
تا گم شوم از خود گم در جمع پریشان ها
با این تپش جاری تمثیل من است آری
این بارش رگباری بر شیشه ی دکان ها
با زمزمه ای غم بار تکرار من است انگار
تنهایی فواره در خالی میدان ها
دریاب مرا ای دوست ای دست رهاننده
تا تحته برم بیرون از ورطه طوفان ها
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخو
این جمله که الان دارم اینجا مینویسم باید همه جا جلوی چشمم باشه.توی وبلاگ،بین نوت های گوشیم،توی کیف پولم و لابه لای برگ کتاب هام و حتی روی دیوار جلوی چشمم
(خانم میم همیشه یادت باشه در مقابل تمام کسایی که ازت مشاوره و راهنمایی میخوان و روی تو حساب باز میکنن مسئولی و هیچ بهانه و کوتاهی رو راجع به اون ها ازت نمیپذیرم)
و اما دلیل این جمله.
دختر عمه تمام روزو صبر کرده تا به قول خودش من از بیمارستان برگردم و وقتم خالی بشه تا زنگ بزنه و راجع به راهی که م
بسم الله الرحمن الرحیم ./
و اما بعد ...لبخندت نم ِ باران دارد !« خداوندا مرا بپذیر ِ »دم آخر را در سینه کاشته ایم
به شوق همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود !که رگبار ، لحظه ایستگل آلود و بی ثمر !آرام می باریم به شوق جوانه ای ...خداوندا مرا پاکیزه بپذیر ...بسان لبخندی ... این روزها که میگذرد سخت !این روزها که میگذرددرد !این روزها که میگذردبغض !این روزها که میگذردنه !این روزها که نمیگذرد ...بودنت امن نبودنت ایمان و میان این دو یق
تو ماهی و من ماهی این برکه کاشیاندوه بزرگی است زمانی که نباشیعلیرضا بدیع::من سفره‌ی صبحانه و تو نان لواشیاندوه بزرگی است زمانی که نباشیجانم به فدای تو و آن جسم ظریفتاز عطر دل‌انگیز تو و حجره‌ی کاشیمی‌رقصد و مست است و خمیر تو به دستشدر طبخ تو شاطر کند، ای جان چه تلاشی!از وزن تو کم کرد و به حجم لبت افزودباری! که به یک بوسه بگردی متلاشیگفتی که مقصر خود آرد است به من چه!یا می‌خورد آب این غلط از شاطر ناشیدر متن تمام جلسات از تو سخن بودکیفیت داغان
یک: مهمترین دعای این شبا میتونه این باشه که خدایا با حلالت ما رو از حروم بی نیاز کن!
چند شبه دارم پست‌هایی تایپ میکنم و بعد صفحه رو رفرش میکنم! هی فک میکنم همچین چیزی در حد انتشار توی این شبا نیست...
دو: پس از رنج‌های فراوان و مشقت‌های غیرقابل وصف بالاخره ویرایش پایان نامه و نگارش مقاله‌ش به پایان رسید. هرچند که اساتید محترم توی ماه رمضون اساسا حال نداشتن که بیان داوری کنن و دفاع کنیم بریم پی زندگیمون... اما خب ۲۱ خردادم زیاد دور نیست! جلسه دفاع
در دنیایی [پس از یک واقعه فاجعه بار] که توسط «اعداد» کنترل میشه و هر انسانی «شماره» مخصوص هویت خودش رو داره. این اعداد می‌تونه هر چیزی مربوط به زندگی شخص باشه. این شماره ممکنه مسافتی که شخص طی کرده یا تعداد دفعاتی که دیگران از یه شخص تعریف و تمجید کردن باشه. همچنین اگه این شماره‌شون صفر بشه، باعث سقوطشون به ورطه «گودال» میشه. در سال 305 تقویم آلشیان، هینا ماموریتی رو از مادرش که شمارش به صفر رسیده، به عهده می‌گیره تا به دنبال قهرمان افسانه‌ای
وی اضافه کرد: کار با جدیت پیش می‌رود، اما کمتر تجربه موفقی در کشور در این باره وجود داشته و پیچیدگی‌هایی دارد. تلاش می‌کنیم برای تبدیل به احسن این مدارس موقعیت‌های مناسبی را ایجاد کنیم.
این اظهارات در حالی اعلام شده است که سالهاست آموزش و پرورش با مشکل کمبود مدارس روبرو است. از سویی اقامتگاه‌های بوم‌گردی دارای چهارچوب‌های مشخصی است، هر چند تاکنون این چهارچوب‌ها رعایت نشده اما اقدام دولتی برای تبدیل مدارس به اقامتگاه بوم‌گردی در کنار
زنگ زدم مشاور. بهم گفت تو اصلا هدفت از زندگی چیه؟ برای چی می‌خوای ازدواج کنی؟ زدم زیر خنده و گفتم والا خودمم نمی‌دونم از زندگی چی می‌خوام و توقعم چیه. البته اینم بگم که هنوز نه به باره و نه به داره. ولی خب اینکه من هنوز نمی‌دونم چی می‌خوام و تکلیفم با خودم روشن نیست، یه مشکل اساسیه. تا حالا فکر می‌کردم خیلی خوب خودمو می‌شناسم و می‌دونم چی می‌خوام. حالا افتادم تو یه ورطه امتحان که بدجور دارم امتحان می‌شم. دلم نمی‌خواد یه مومن رو صرفا به خا
تو که رفتی پی تاب و تپش رود ، برو
به قدم های اسیر لجنم فکر نکن
من 
به دستان خودم 
گورِ خودم 
را کندم
به پذیرایی و دفن و کفنم فکر نکن :))
" من محالم،تو به ممکن شدنم فکر نکن "
و به آلودگیِ پیرهنم فکر نکن
گرچه 
رو زخمی‌ام و دست‌کج و تند زبان
به سر و صورت و دست و دهنم 
فکر نکن
تو که از منزلِ منقل تبر آوردی باز
 " هی به آیا بزنم یا نزنم فکر نکن :)) "
بخت نامـرد 
بزن ! 
بد به دلت راه نده 
به غم انگیزی فرزند و زنم فکر نکن
نفسی تازه کن و 
اره بکش ! 
شاخه بریز !
به غ
توقعات و انتظاراتی که از دیگران داریم، هرگاه به دلایل مختلف برخلاف میل مان پاسخ داده شوند، این توان را دارند که پایمان را به گناهان متعددی باز کنند.شاید کمتر کسی باشد که در چنین شرایطی به بدگمانی نسبت به طرف مقابل مبتلا نشود و بدگمانی که آمد، پشت بندش کینه و دشمنی و حسد و گناهان دیگر، یک به یک پشت سر هم می آیند. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: " سُوءُ الظَّنِ یُفْسِدُ الاْمُورَ وَ یَبْعَثُ عَلَی الشُّرُورِ؛ سوءظن کارها را به فساد می‌کشد
بی‌تو به سامان نرسم ، ای سر و سامان همه توای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تومن همه تو ، تو همه من ، او همه تو ، ما همه توهرکه و هرکس همه تو ، ای همه تو ، آن همه تومن که به دریاش زدم تا چه کنی با دل منتخت تو و ورطه تو ساحل و طوفان همه توای همه دستان ز تو و مستی مستان ز تو هم رمز نیستان همه تو ، راز نیستان همه توشور تو آواز تویی ، بلخ تو شیراز تویی جاذبه‌ی شعر تو ، جوهر عرفان همه توهمتی ای دوست که این دانه ز خود سر بکشدای همه خورشید تو و خاک و با
بی‌تو به سامان نرسم ، ای سر و سامان همه توای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تومن همه تو ، تو همه من ، او همه تو ، ما همه توهرکه و هرکس همه تو ، ای همه تو ، آن همه تومن که به دریاش زدم تا چه کنی با دل منتخت تو و ورطه تو ساحل و طوفان همه توای همه دستان ز تو و مستی مستان ز تو هم رمز نیستان همه تو ، راز نیستان همه توشور تو آواز تویی ، بلخ تو شیراز تویی جاذبه‌ی شعر تو ، جوهر عرفان همه توهمتی ای دوست که این دانه ز خود سر بکشدای همه خورشید تو و خاک و با
ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
از بس که دست می‌گزم و آه می‌کشم
آتش زدم چو گل به تن لَخت لَخت خویش
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخن‌های سخت خویش
وقت است کز فراق تو وز سوز اندرون
آتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش
ای دختر ار مراد میسر شدی مدام
جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش
دختر

آزموده را آزمودن خطاست، لیک عرضه‌ی ما در حد بیرون کشیدن بخت خویش نیست. نشون به اون نشونی که خود حافظ هم هی
بابا میگه تو خیلی باید خداتو شکر کنی. میگم چرا؟ میگه به هر جا که رسیدی، پشتت یه معلم خوب بوده... 
به حرفش فکر کردم و به نظرم باید این رو اضافه میکردم به حرفش، که از بین اون همه معلم و استاد، یه عده نا استاد بوده و یه عده استاد. نااستادان معمولا به ورطه ی فراموشی سپرده میشن و استادان، درخشان میمونن... 
شیوا، یکی از اونهاست که همیشه برام درخشان میمونه. مربی باشگاهم! من رو با ورزش آشتی داد، چطوری؟ با جدیتش، با بلد بودنش تو کجاها مهربون بودن و کجاها ب
تا مالک دورانی ای مرد تو می مانیبگذار بماند خصم در اوج پریشانی

در بستر ناکامی جان را ندهد هرگزاو را که سَر و کاراست با نفحه ی رحمانی

این شهد شهیدان را از کرب و بلا داریمقاسم به عموجان گفت : با شوق فراوانی

در عرصه گیتی هست تا ریشه هر فتنهما جان به کف استاده تا نقطه پایانی

سرباز علی پا را از سَر نشناسد هان ! خون بهرهمین دارد جریان به تن و جانی

تا کُشته نپنداری این خیل شهیدان راگر رهرو این راهی گر پیرو قرآنی

از جوشش این خون ها شد کرب و بلا پیداتا
بعد از یک عمر از قطار پرسرعت خیال پیاده می‌شوم، عینک‌ ایده‌آل‌گراییم را کنار می‌گذارم، جنازهٔ سنگین آرزوهای نشدنی‌م را از دوشم پیاده می‌کنم و پاهایم را می‌گذارم روی زمین سفت. به جای دست و پا شکستن برای بالا رفتن و رسیدن به قله‌ها، جایی روی همین دامنهٔ وسیع و کم ارتفاع واقعیت بساطم را پهن می‌کنم. وقتش رسیده که در سکوت و سکون نفس تازه کنم. اینجا که هستم دیگر نه چیزی در شکوه و زیبایی ابدی می‌درخشد، نه هر ورطه‌ای آنقدرها که گمان می‌کردم ت
سلام 
خواستم برات نامه بنویسم 
ولی برخلاف نامه هایی که قبلا برات فرستادم اینبار قضیه فرق داره 
اومدم ازت عذرخواهی کنم و خواهش کنم من رو ببخشی ...ببخش که به حرف هات گوش نکردم و راه خودمو رفتم ... ببخش که بهت توجه نکردم ... ببخش که ناشکری ها کردم ...ببخش که نعمت هامو ندیدم ...ببخش و باور کن ما جز تو کسی رو نداریم 
شاید فکر کنی آدمهای زیادی دور و بر منن ولی نیستن ... من بهت احتیاج دارم 
اومدم شکر کنم نعمت هایی که دادی رو ... بخاطر هر چیزی که هست تو زندگیم و
در عجبم از تو که این همه سوخته ای و این همه ساخته ای 
در عجبم از تو که در سوختن اسباب کاملا سوختن برایت فراهم بوده و در ساختن هم خودت هیچ کم از کمال کار نگذاشته ای
در عجبم از تو و آن خیزابهایی که در تو سر بر می آرد چه سهمگین اند! باز اگر بی رگ بودی .....
در عجبم از تو و این منظومه کاملا بغرنجی که تو را ستاره آن کرده اند....سیاره هایی که گرد تو می گردند هر یک خورشیدی را کله پا می کنند.
در عجبم از تو...پیش نیامده بود در این سی وشش سال زندگی کسی این همه اعجاب
وقتی چشمانم را می بندم و لحظه ای به گذشته ی خود می روم و به روز های خوبی که گذشت، به تجربه های خیلی قشنگ زندگی، به کمک هایی که از جایی که باورم نمیشه به من رسیده، به مسافرت هایم، به زمانی که در ورطه ی گناه بودم و نجات پیدا کردم، به افرادی که وارد زندگی من شدند، به زمان هایی که با کرامت بخشیده شدم، به کادوهایی که دریافت کردم، به خواب های خنده داری که می دیدم و به حکمت هایی که از آن سردر نیاوردم می اندیشم، تازه می فهمم که خدا مرا نیافریده که به حال
بسم الله
اول وادی حیرانی آن است که ضمیری جز او نباشد و هر چه هست و نیست همه اوست 
حیرت از مقامات عالیه عرفان اسلامی است .بر خلاف آنچه در عرف به حیرت یاد میگردد و آن ظلالت و سرگردانی است ،در عرفان حیرت بدیهه ای است که بر قلب عارف وارد میشود و این نهایت معرفت او به ذات اقدس الهی است .
برخی حیرت را نهایت دین ورزی میدانند . در حدیث از قول حضرت محمد مصطفی (صلوات الله علیه) میخوانیم : اللهم زدنی تحیرا فیک
ابن عربی معتقد است عقل عاجز از ادراک ذات اقدس اله
از تهران که برگشتم، مسیرم مشخص بود. می دونستم می خوام ده سال دیگه کجا باشم. هفته دیگه کجا باشم. واسه درسای این ترم برنامه ریزی کرده بودم و به خودم نوید ترکوندن می دادم. معدل بالا و درس خوندن های با کیفیت، دلم خیلی خیلی به تلاشم و به انگیزه ام روشن بود. ولی یهو بوم! به فاصله دو هفته یه حلقه نشست رو انگشت چهارم دست چپم. همه چیز بهم ریخت و کاملا زندگیم از نظم و روال تابستون و روال مورد انتظار پاییز خارج شد. توی این مدت (یک ماه و دو هفته و اندی) نه از درس
بسم الله الرحمن الرحیم
من و دکتر رفتیم یه خانه بهداشت ایشون برا ویزیت منم برا کارای خودم
یه مریض اومد پیششون من صداشو میشنیدم
علائم تب مالت داشت به نظرم
ولی دکتر براش نوار قلب نوشت و دفترچه شو میخواست بده که بره
من با خودم گفتم الان برم بگم دکتر جان براش آزمایش تب مالتم بنویس قشنگ میچسبونتم به دیوار جلو مریضم بگم خیلی ضایس اقتدار دکتر میاد پایین
اما دلمم نیومد هیچی نگم
خیلی عادی انگار چیزی نشنیدم رفتم گفتم خانوم دکتر تو جلسه دیروز گفتن اینج
«بسم‌الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بِأَیِ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان علیه‌السلام است. حرره الاقل محمدحسن الحسینی.»
در دوران خفقان و انفعال قاجار، زمانی که کشور به ورطه وابستگی و دادن امتیازات بی حساب افتاده است، عالم دینی اعتبار و حیثیت خود را به میدان می آورد. با تمام توان می ایستد و حکم میدهد که استعمال توتون حرام است! مرجع دینی خود را موظف میداند و سکوت را خیانت به اسلام و امام زمان (عج) میداند. پس بدون ترس از ع
«بسم‌الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بِأَیِ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان علیه‌السلام است. حرره الاقل محمدحسن الحسینی.»
در دوران خفقان و انفعال قاجار، زمانی که کشور به ورطه وابستگی و دادن امتیازات بی حساب افتاده است، عالم دینی اعتبار و حیثیت خود را به میدان می آورد. با تمام توان می ایستد و حکم میدهد که استعمال توتون حرام است! مرجع دینی خود را موظف میداند و سکوت را خیانت به اسلام و امام زمان (عج) میداند. پس بدون ترس از ع
  همیشه باید کسی باشد که بشود برایش نوشت. مفصل و بی پروا هم نوشت. کسی که شاید کسی بودنش مهم ترین مساله نباشد بلکه خود بودنش مساله ی مهم است.
 
 از عمیق ترین حالات و نافذترین سرگردانی ها باید با کسی به کرات سخن گفت. خطاب به کسی که نیست نوشت. خطاب به او شهادت دنیایِ نیستِ خود را داد. دادِ دنیای خود را ستاند. غبطه می خورم این روزها به آن ها که بی قرارِ نوشتن بودند. این روزها که احساسِ ناامنیِ شدیدی می کنم. این روزها که مضطربم و درمانده. اظطراب از تنم م
ای ساقی دل ، ای مونس جان 
در چشم ترم ، هستی تو عیان
ای دل تو بگو، با آن گل ناز
من گم شده ام در سوز و گداز
من را مگُذار در ورطه ی غم 
رحمی بنما بر این دلکم 
دستم تو بگیر ، راهم تو ببر
جانم بسِتان ، با غمز و نظر
ای دل تو بگو با آن گُلِ ناز 
من گمشده ام در سوز و گداز 
من دل بدهم ، گر دل ببری
هم دلبر من ، هم تاج سری 
با من تو بمان ، ای جانِ جهان
دل را بنواز ، گاهی به نهان 
با عشق تو من، افسانه شدم 
در شمع تو من ، پروانه شدم 
من سوزم و دل ، صد ناله زند
چون مرغ س
باران شیخی دختر هشت ساله ای است که در استان مرکزی توسط یک خانواده شرور به گروگان گرفته شد. گروگان گیران که اعضای یک خانواده بودند و به تازگی در استان سیستان و بلوچستان دستگیر شدند از خانواده شیخی درخواست ششصد میلیون تومان پول در ازای آزادی دخترشان را داشتند.
پدرها و مادرها حتی یک لحظه هم نمیتوانند تصور کنند که این شرایط چقدر دشوار و طاقت فرساست. برای یک پدر و مادر که نمی دانند کودک عزیزشان در دست افراد یاغی چه حال و روزی دارد و آیا دوباره او ر
نمی دانم این روزها چرا انقدر تو جلوه می کنی؟
نمی دانم این روزها چرا هوای عطر تو پیچیده؟
نمی دانم این روزها چرا ب هر سو نگاهم تو را می جوید و تو را می طلبد؟
عجیب جلوه کرده ای.
عجیب رخ نشان داده ای.
یکی از آن عجایب
موطن میعاد دو تضاد است. در این ورطه ی بی ثباتی.
 
یکی از نسل تو و دیگری از نسل بیگانه.
و تو را می نگرم ک جلوه کرده ای در رخ یار و مقابلت کسی نشسته ک خود خبر از آن نهان خفته ی خود ندارد.
و در می یابم ک تو... گاهی اینچنین نمایان می شوی بر دلی ک شاید
  همیشه باید کسی باشد که بشود برایش نوشت. مفصل و بی پروا هم نوشت. کسی که شاید کسی بودنش مهم ترین مساله نباشد بلکه خود بودنش مساله ی مهم است.
 
 از عمیق ترین حالات و نافذترین سرگردانی ها باید با کسی به کرات سخن گفت. خطاب به کسی که نیست نوشت. خطاب به او شهادت دنیایِ نیستِ خود را داد. دادِ دنیای خود را ستاند. غبطه می خورم این روزها به آن ها که بی قرارِ نوشتن بودند. این روزها که احساسِ ناامنیِ شدیدی می کنم. این روزها که مضطربم و درمانده. اظطراب از تنم م
#اطلاعیه_مهم موسسه مصاف
اجتماع بزرگ مردمی #عید_بیعت با امام زمان علیه السلام
امروز... روز امامت امام زمان ما در پیش است؛ روزی که امام ما منتظر است تا بر اریکه قدرت تکیه بزند، یک به یک به پیشگاه او حاضر شویم و با او تجدید #بیعت کنیم...
اما... دوازده قرن از این انتظار میگذرد. دوازده قرنی که عالم در ورطه آتش و خون و خشونت دست و پا میزند... اما نجات دهنده ای نمی یابد. زیرا صدایش نمیزند
آیا... اگر دوازده قرن پیش همدل و هم صدا در تجدید بیعت با امام زمان خود اج
در تاریکی ناشناخته های ذهن ما کابوس هایی وجود دارد، که از سیاه ترین مناطق تخیل ما سرچشمه می گیرند. و در چنین نا امیدی های غیر قابل تصوری است که وحشت بزرگترین قدرت خود را به دست می آورد. این ترسهای ناشناخته همیشه وسعت اقتدار خود را حفظ می کنند، زیرا هرچه سعی می کنیم آنچه را که در تاریکی آنها پنهان است درک کنیم، هرگز نمی توانیم شکل آن هیولا ها و شیاطین پنهان و چیزهایی را که در آن طرف تاریک هستند را درک کنیم. این ترس ها به شکل عجیبی پنهان و نامحسوس
 
دوستی محترمانه، دیپلماتیک و گذری عمومیّت بیشتر دوستی‌ها و آشنایی‌های من بوده است، حرفی هم نیست؛ هر کسی قسمتی دارد و متناسب با آنچه هست میبیند...‌ کما تدین تدان.. شاید برای همین است که روحم چندپاره شده است در گذر زمان...
 حتّی در فضای مجازی و جایی مثل اینستاگرام هم، یکنفر هم close friend من نیست... دوست نداشتم این را بگویم ولی احساس من هم چنین چیزی رو میگوید.. از شدّت احترام و علاقه من به خودتان آگاهید و به محبّت و لطف‌تان آشنایم، دوستتان دارم و دو
اجتماع بزرگ مردمی عید بیعت با امام زمان علیه السلام
 
امروز...
روز امامت امام زمان ما در پیش است؛ روزی که امام ما منتظر است تا بر اریکه قدرت تکیه بزند، یک به یک به پیشگاه او حاضر شویم و با او تجدید بیعت کنیم...
 
اما...
دوازده قرن از این انتظار میگذرد. دوازده قرنی که عالم در ورطه آتش و خون و خشونت دست و پا میزند... اما نجات دهنده ای نمی یابد، زیرا صدایش نمیزند.
 
آیا...
اگر دوازده قرن پیش همدل و هم صدا در تجدید بیعت با امام زمان خود اجتماع می کردیم، هر
تقریبا جدی بودن شیوع بیماری مهلک کرونا بر کسی پوشیده نیست. این مهمان ناخوانده تقریبا تمامی بخش های اقتصادی کشور را آرام آرام به ورطه رکود اقتصادی کشانده است. طبیعی است که در چنین شرایطی عمده خریداران و فروشندگان به فکر سلامتی خود و خانواده‌شان باشند. گروه بزرگ مشاورین املاک عظیمی ضمن احترام به طرح فاضله اجتماعی و جلوگیری از در معرض خطر قرار گرفتن هوطنان و مشتریان عزیز خدمات خود را به صورت مشاوره آنلاین به مخاطبان خود عرضه می دارد.
خریدارا
#اطلاعیه_مهم موسسه مصاف
اجتماع بزرگ مردمی #عید_بیعت با امام زمان علیه السلام
امروز... روز امامت امام زمان ما در پیش است؛ روزی که امام ما منتظر است تا بر اریکه قدرت تکیه بزند، یک به یک به پیشگاه او حاضر شویم و با او تجدید #بیعت کنیم...
اما... دوازده قرن از این انتظار میگذرد. دوازده قرنی که عالم در ورطه آتش و خون و خشونت دست و پا میزند... اما نجات دهنده ای نمی یابد. زیرا صدایش نمیزند
آیا... اگر دوازده قرن پیش همدل و هم صدا در تجدید بیعت با امام زمان خود اج
از من می شنوید با پدر و مادرتان دشمن باشید، چرا که آن ها با حقیقت شما دشمنی می کنند، شما را آنگونه که خودشان با تمام خودخواهی می خواهند رهنمون می شوند. عقده های تمام دوران و داشته هایشان را بر شما امتحان می کنند، مخصوصا اگر فرزن اول باشید.
از من می پرسید در اولین فرصت مستقل شوید و از ایشان فرار کنید، همان چیزی که طبیعت از شما خواسته و به شما نشان می دهد.
فقط گهگاهی با ایشان از دور و نزدیک جویای احوال باشید.
زندگی تان را نابود می کنند ، شما را در و
هشدار کرونا به جهان است
                                                  گویا که به هشدار نهان است
ویروس کرونا ز پلیدی است
                                                  از همره دامان سعودی است
 
 
 
شک بر چه سزاوار که این بار تنیدند
                                                       از هول حلیمی و به دیگی که رسیدند
شک بر چه که دین از کفشان رفت
                                                       آیا دل ما را که شکستند،شنیدند؟
 
ا
همیشه به کسانی که برای خودشان کار می‌کنند، غبطه می‌خورم. مثل کارگردانان، آهنگساز و حتی کسانی که داخل مغازه خودشان مشغول فروش هستند، مثل محصولات مواد غذایی و غیره.
اگر یه فرصت دوباره زندگی از دوره نوجوانی داشتم به هیچ‌وجه کارمند نمی‌شدم. گرچه در شرایطی قرار گرفتم که هیچ‌چاره‌ای نداشتم به جز کارمندی و حقوق بگیری. به خصوص که کارمندی به روحیه بنده ابدا سازگار نیست و متنفرم از بله قربان و چشم قربان گفتن و علاقه‌ای به زیردست داشتن و رئیس بود
"مسلسل، مسلسل تنها ره حجاب است" ، "یا رو سری یا تو سری"، دومورد از شعار های پرکاربرد در سال های اول انقلاب بود؛ زمانی که قشر مذهبی جامعه قصد اجباری کردن حجاب را داشت. در آن دوران قشر مذهبی که به لحاظ تعداد فربه تر شده بود و هر روز منابع قدرت بیشتری به دست می آورد، مسئله را اینطور می دید که یک سبک زندگی ایده آل وجود دارد که همه باید بر اساس آن زندگی کنند و اگر کسی از آن خارج شد به ورطه گمراهی غلتیده است. در این سبک زندگی همه چیز از اسم کودکان و مدل لب
من، به کمک نیاز دارم.
و می‌دانم که در این دنیا هرگز برای کمک کسی را نداریم. خودمانیم و خدای خودمان. اگرچه بسیاری اوقات انسان‌های نیکی پیدا می‌شوند که هرگز نمی‌توان لطف‌هایشان را فراموش کرد، ولی نمی‌توانم به امید یکی از آنها بمانم. باید خودم خودم را از این ورطه بیرون بکشم.
چند ماه پیش بود که پدرم به من گفت تو مانند بنجامین باتن می‌مانی، در حرف زدن.
دو سال پیش بود که زندایی چند ماه قبل از مرگش کودکی من را اینگونه توصیف کرد:«شیطون بودی.نه که ا
۷۰ ساله به نظر می‌رسید‌ و داشت ”کودک‌شو“  تماشا می‌کرد. خیلی هم تماشا نمی‌کرد البته. برگشته بود این طرف: چرا اومدی این وسط کتاب می‌خونی؟ این چه قرصیه می‌خوری جوون؟! دستت چی شده؟.... حس کردم هر لحظه ممکن است یک ”چه غلطی کردیم...“ از دهنم دربیاید، یادم افتاد چقدر همیشه دلم دهن به دهن شدن با پیرمردها و پیرزن‌ها را می‌خواسته. که مثلا جواب بدهم: می‌خواهم ادای ابن سینا را درآورم که در چارسوق بازار، غرق در شرح فارابی بر مابعدالطبیعه‌ی ارسطو شد
هشدار کرونا به جهان است
                                                  گویا که به هشدار نهان است
ویروس کرونا ز پلیدی است
                                                  از همره دامان سعودی است
 
 
 
شک بر چه سزاوار که این بار تنیدند
                                                       از هول حلیمی و به دیگی که رسیدند
شک بر چه که دین از کفشان رفت
                                                       آیا دل ما را که شکستند،شنیدند؟
 
ا
هشدار کرونا به جهان است
                                                  گویا که به هشدار نهان است
ویروس کرونا ز پلیدی است
                                                  از همره دامان سعودی است
 
 
 
شک بر چه سزاوار که این بار تنیدند
                                                       از هول حلیمی و به دیگی که رسیدند
شک بر چه که دین از کفشان رفت
                                                       آیا دل ما را که شکستند،شنیدند؟
 
ا
نهایت تمدن پوشالی غرب چیزی جز افسارگسیختگی نیست.

آنهایی که غرب را بهشت آرزوها و کعبه آمال خویش می پندارند؛

تقی زاده هایی که معتقدند برای پیشرفت باید از نوک پا تا فرق سر، غربی
شد؛

آنهایی که هنوز گمان می کنند آزادی های بی حد و حصر جنسی، جامعه را به
تعادل روانی رسانده و تعهداتی که مذهب در مسیر ارضای شهوت قید نموده منجر به ایجاد
عقده های روحی می شود به این دست خبرها که هر ازگاه در میان رسانه های غربی به چشم
می خورد، دقت بیشتری نشان بدهند:

"به گزا
 
صفار گفته است:
جعفر بن محمد صوفی گفت: به ابو جعفر(امام جواد(ع) ) عرض کردم:ای فرزند رسول خدا! چرا پیامبر اکرم(ص)،امی نامیده شده است؟حضرت فرمود :دیگران چه می گویند؟عرض کردم:فدایتان گردم! گمان می کنند به این جهت پیامبر امی نامیده شده که چیزی ننوشته است.
حضرت فرمود:دروغ می گویند،نفرین خدا برایشان باد،چگونه چنین چیزی ممکن است درحالی که خدای متعال در کتاب متقن خویش می فرماید:《او،کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده،رسولی از خودشان برانگیخت که ایا
بهمن بهمنی عضو هیئت علمی گروه مشاوره دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در گفت و گو با خبرنگار حوزه بهداشت و درمان گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان؛ اظهار داشت: بنا بر تعریف سازمان بهداشت جهانی، تندرستی تنها فقدان بیماری یا نواقص دیگر در بدن نیست بلکه تندرستی نداشتن هیچ‌گونه مشکل روانی، اجتماعی، اقتصادی و سلامت جسمانی برای هر فرد جامعه است.
وی افزود: اهمیت سلامت روان از موضوعات مهم در هرجامعه و کشور است و در این راستا سازمان بهداشت ج
به گزارش سایت تفریحی چفچفک برگرفته از روزیاتو : سعیده اکبری: مراقب باشید: این ۱۰ علامت به شما نشان می‌دهد که شما درگیر یک رابطه عاطفی مسموم هستید.
اگر برایتان این سؤال پیش آمده که آیا در رابطه عاطفی و عاشقانه شما با همسرتان یک جای کار می‌لنگد و انگار یک چیزی درست سر جایش نیست، ما به شما کمک می‌کنیم تا با پرده‌برداری از این علائم در رابطه خود به سالم یا سمی بودن آن پی ببرید.
روابط عاطفی عاشقانه زیبا هستند اما گاهی به حجم خواسته‌های طرفین از ی
اشعار جبران خلیل جبران
زندگی نامه
جبران خلیل جبران (۶ ژانویه ۱۸۸۳-۱۰ آوریل ۱۹۳۱) زاده بشرّی لبنان از نویسندگان لبنانی-آمریکایی و خالق کتاب "پیامبر" است.
او در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳، در خانواده‌ای مسیحی مارونی (منسوب به مارون قدیس) که به خلیل جبران شهرت داشتند، در البشری، ناحیه‌ای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد. مادرش زنی هنرمند بود که کامله نام داشت.
مادر جبران کامله رحمه، سی ساله بود که جبران را از شوهر سومش خلیل جبران به دنیا آورد. شوه
+ از نظر کاری ، دقیقا دیشب ، همین ساعتها بود که از شیب دامنه قله ای نسبتا بلند، یهو سقوط کردم پایین دره ای عمیق تر از حتی سطح زمین! خودم سُر نخوردم! آقای دولت زیر پامو با تیر زد!
دلم از این داستانها و تجربه ها پُره ، ولی کور خوندن. از دیشب تا نصف شب و امروز صبح، بعد از کلی فکر و حرف، فعلا زخمامو بستم و شروع کردم و دست به صخره اومدم بالا، حالا میخوام با هلیکوپتر برم بالا ، جلوتر از جای قبلیم! اینا واقعا چی فکر کردن؟ فک کردن ما آزموده ایم در شهر بخت خو
نادر ابراهیمی
خب این کتابو که فک کنم خیلیا خوندن. کتاب خیلی خیلی کوتاهی هم هست و قطعاٌ ارزش خوندن داره. ماجرا اینه که نادر ابراهیمی داره تمرین خوشنویسی میکنه، و تصمیم میگیره برای تمرین، به همسرش نامه بنویسه. نامه ها بیشتر از اونکه عاشقانه باشن، قدردانانه(؟) ، و متواضعانه هستند. یعنی اون عشق پر حرارت جوانی نیست، بلکه عشق پخته ی میانسالیه. من خیلی دوسش داشتم. 
ولی کلاٌ لحن نادرو میشناسین دیگه، بعضیا خوششون نمیاد کلاً. داستاناشم شبیه شعره. با ک
امروز بابا و مامانم باهم بحث کردند و من واقعا بهم ریختم. نمیدانم چرا اما حس میکنم مادرم پدرم را دوست نداشته است و فقط از سر اجبار پدرش ازدواج کرده است. دو روز است که حال ما را گرفته اند. من داشتم به ازدواج فکر می کردم؛ واقعا میترسم! به همین خاطر بیشتر به تنها زندگی کردن می اندیشم تا جفت شدن. من مثل بچه پر رو ها قادر به جذب خانم ها نیستم. با این وجود که رفیق هایم میگویند قیافه خوبی داری اما به نظر خودم الکی حرف میزنند. اگر خانواده بخواهند مرا مجبو
جراحیهای به اصطلاح زیبائی367- زن جمال روح مرد است پس هر زنی که جمال خود را به بازار می برد مردش را هم به بازار برده و نفس مردش هم روسپی صفتی در میان زناکاران است و بدین ترتیب همه فرزندان آن زن هم در ورطه نابودی هستند. بدین طریق هر زنی می تواند لااقل خانواده اش را بکلی نابود کند. از این منظر فلسفه آرایش های عجیب و غریب تا سرحد جراحیهای به اصطلاح زیبائی، مفهومتر می شود که دال بر جمالی است که بر باد رفته و متعلق به دیگران است و اینک باید ماسکی جدید پد
هشدار کرونا به جهان است
                                                  گویا که به هشدار نهان است
ویروس کرونا ز پلیدی است
                                                  از همره دامان سعودی است
 
 
 
شک بر چه سزاوار که این بار تنیدند
                                                       از هول حلیمی و به دیگی که رسیدند
شک بر چه که دین از کفشان رفت
                                                       آیا دل ما را که شکستند،شنیدند؟
 
ا
از چند ساعت پیش خیلی دلم گرفته. حقیقتش رو بخواین، باطن افکارم دقیقاً مثل تصویر بالاست؛ پر از آشوب و بی نظمی، سرد، تاریک و رنج دیده. توی قسمت وبلاگ های آپدیت شده یه گشتی زدم و دیدم واقعاً وبلاگستون داره رو به ورطه نابودی می ره؛ اکثر وبلاگ ها، یا تبلیغاتی اند، یا چرندیات، یا کُپی اَند پِیست. حالم اون موقعی بدتر می شه که عده ای نوجوان (گرچه سن شون اقتضا می کنه) وبلاگ زدن و مطالب کپی اَند پِیست می ذارن؛ و موقعی که ما باتجربه ها می خوایم یکم کمکشون ک
دکتر مجید دادرس خالدی از فرهیختگان ، شهر خالدآباد یکی از چهره های دانشگاهی خوش فکر با برنامه و موجه شهر خالدآباد بود که متاسفانه از گردونه ی رقابت انتخاباتی خارج گردید ، قطعا اگر این جوان فرهیخته و اندیشمند با برنامه های مدونی که تدارک دیده بود از دور رقابت خارج نمی شد می توانست منشا اثرات خیر فراوانی در سطح حوزه ی انتخابیه گردد ، افسوس و صد افسوس .علی ایحالان شاءالله که تصمیمات مسئولین ذیربط در این باب خیر است و در اتفاق حادث شده  حکمتی مست
لازم می‌دانم یادداشت شب پیش خود را بازسازی کنم. در یادداشتی که با عنوان «نمایش بازی نکنید» منتشر شد، نوشته بودم اکثریت طرفدار جمهوری اسلامی امروز اقلیت شده‌اند و امروز اقلیت ناهمراه آن روزها اکثریت. منتقدان بسیاری شواهد و مستندات این تحول را از من خواسته‌اند و راستش من جز نتیجه آراء انتخاباتی طی دو دهه گذشته مستند دیگری ندارم. می‌پذیرم که تکیه بر آراء انتخاباتی چندان قابل دفاع نیست. بنابراین لازم می‌‌دانم مقصود خود را بازنویسی کنم؛ بر
در راستای منویات مقام معظم رهبری که راهبرد برون رفت از رکود تولید و اقتصاد را سرلوحه ی امور و تصمیمات کشور قرار داده اند ، شایسته است آحاد مردم و مسولین با میزان قرار دادن آن اقدامات خود را انجام دهند ، 
برای رونق تولید بایستی بازار تقاضا تنظیم شده و نیاز مصرف کننده به خرید و مصرف کالای تولید داخل باشد  و از سوی دیگر امکانات شناسایی بازارهای صادراتی در اختیار تولید کننده قرار گیرد ، آنچه مسلم است سازمان توسعه تجارت ایران میتواند با انجام وظ
بسم الله
اولش را با صدای پیانوی جواد معروفی شروع میکنم که همیشه به من میگفت در رویاها آدم خوشبختی هستم و البته زندگی را باید به سمت رویا برد.از لینکش را میندازم داخل آنجایی که آهنگ ها را میگذارم.بروید خیرش را ببینید.
دومش را میروم سراغ نیمه ی تاریک وجود هر کس که دلش نمیخواهد بقیه ببینند و یا فرصتی برای ارائه اش ندارد.شاید برای من حسادت باشد یا خشمی که توی خودم جمع میکنم و نمیشود که آشکارش کنم.این ایده را از آن قسمت بلک میرر برداشت کردم که مردم
با سلام به همراهان عزیز برتر دیجیتال؛ این هفته قصد داریم به معرفی بازی Fatal Raid که یک بازی فوق العاده و زیباست بپردازیم. بازی Fatal Raid یکی از بهترین عناوین شرکت مجبوب Infraware Inc می‌باشد. این بازی در سبک اکشن برای گوشی‌های موبایل عرضه شده است و توانسته در مدت زمان بسیار کم طرفداران زیادی را به خود جلب کند. در ادامه با برتر دیجیتال همراه باشید تا شما را با این بازی آشنا سازیم.معرفی بازی Fatal Raidزانبی ها شهر نوا را تخریب کرده اند. آنچه باعث نجات از این ور
چهار بدفهمی در باب سرشت انسان
 
اثر کریستوفر رایان. کاسیلدا جتا
ترجمه‌ی آرش حسینیان، مینا خبوشانی، مهدی حسینی
123 صفحه – رقعی، نیمه‌مصور، 30 هزار تومان
نشر تلنگر، 1395
موضوع: انسان‌شناسی، روان‌شناسی، تاریخ، تکامل‌زیستی، باستان‌شناسی، تغذیه، پزشکی، جامعه‌شناسی
 
 
معرفی اثر:
به راستی اگر معلوم شود انسانِ ماقبلِ تاریخ (در نتیجه‌ی ترکیبی از عوامل اتفاقاً در صلح و کامیابیِ نسبی می‌زیسته است، چه؟ اگر نگوییم "دورانِ طلایی" حداقل "دورانِ نُق
﷽/ پاسخ به شبهات فضای مجازی
 
حق رفراندوم!
✍ نویسنده: حجت الاسلام دکتر قربانی مقدم
 
❌شبهه
[فیلم؛ امام خمینی]: اگر سلطنت رضا شاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کند؟ هر کسی سرنوشتش با خودش است. مگر پدرهای ما ولیّ ما هستند؟
الان هم بر فرض چهل سال پیش مردم به جمهوری اسلامی رای دادند، ما الان جمهوری اسلامی را نمی خواهیم
 
✅پاسخ
@shobhe_shenasi
آنچه مسلم و واضح است اینکه در هیچ جای دنیا نمی پذیرند که پس از گذشت هر چند
سئو چیست؟
سئو سایت مسئله ایست که این روزها بزرگترین دغدغه یک وبمستر و صاحب کسب و کار اینترنتی شده است.
سئو همان چیزی است که مشخص می کند شما کدام گزینه در نتایج جستجوهای موتورهای جستجو ،به ویژه گوگل باشید. قطعا همه دنبال دست یابی رتبه اول گوگل هستند. برای رسیدن می بایست تلاش کرد، در این رقابت که روز به روز نیز سنگین تر می گردد، باید هر روز اطلاعات خود را به روز رسانی نمایید.
آموزش سئو که این روزها به لطف داغ شدن بازار کسب رتبه های بالا مدتیست در
اولش برای خودش خوشحال شدم. اما بعدش که صدای ناله از شش گوشه جهان بلند شد از زینبیون پاکستان و فاطمیون افغانستان و عصایب و حشد الشعبی عراق وفاق الوطنی سوریه و جمعیتهایی از آفریقا صدای ناله در آمد وقتی از شادشدگان به دشمنی سوت جشن و تحسین برای پایان دادن به یک استراتژیست قوی به پا خاست فهمیدم دنیا بعد از این خیلی هم جای خوشی نخواهد بود.  دانستم میشود طوری زندگی کرد یعنی طوری از آسایش و تمام حقوق زندگی خانوادگی و انسانی مایه گذاشت که همه مردم گر
انجمن
رهپویان هدایت: تاریخ تصوف نشان می دهد که منصب قطبیت و یا به
عبارت دیگر همان شهوت ریاست، در فرقه های درویشی چنان حائز اهمیت است که به محض
فوت سرکرده وقت از گوشه و کنار مدعیان جانشینی قد علم می کنند و خود را بزرگ فقر
معرفی می نمایند.
مریدانی که تا دیروز برای نورعلی تابنده سر و
دست می شکستند و مدعی عشق وی بودند، از امروز او را به ورطه فراموشی سپرده و هنوز
جسد او کفن نشده به دنبال مطرح کردن قطب جدید برآمده اند.
حال بگذریم که وقتی در بیان لفاظی
امسال وقتی نتایج کنکور را اعلام کردند فکرم درگیر این بود که چه کسانی ورودی ۹۸ رشته تحصیلی ام هستند. هر چند خود را با قبول مسئولیت ملزم کرده بودم که در روز های ثبت نام ورودی ها در دانشکده حضور داشته باشم اما اهدافی هم از حضور بینشان داشتم. شاید باورتان نشود ولی دانشجویان تازه واردی که اشتیاق وصف ناپذیری برای دانشگاه و درس دارند منبع پر بار انرژی مثبت و امید و هیجان اند. وقتی در جمعشان که اغلب با پدر و مادر هایشان حاضر شده اند می‌روی روحت شاد می
یورگوس لانتیموس کارگردان و فیلم‌نامه نویس یونانی است که
در سال 2009 با ساخت فیلم «دندان نیش» به شهرت رسید. وی برای این فیلم جایزه
جشنواره کن برای کارهای نو را از آن خود کرد و همچنین در رشته بهترین فیلم خارجی‌زبان
کاندیدای جایزه اسکار شد. او در سال 2011 فیلم «آلپ» را ساخت که به اندازه فیلم
قبلی‌اش شهرت پیدا نکرد. لانتیموس در ادامه با ساخت فیلم تأمل برانگیز «خرچنگ» در
سال 2015 جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره فیلم کن را به دست آورد. دو سال بعد یعنی
در
بسم الله 
دیوانه ای پابرهنه از آب گذشت... 
داستان مجید قربانخانی بیش از آنکه برای لوطی ها و داش مشتی ها و حال خراب ها، نوید نجات و باب رهایی و امیدعاقبت بخیری داشته باشد، برای کاردرست ها و مدعیان و میدان دارها و همه چیز بلدها، تلنگر و درس دارد! 
این جوان شر و شور و بانمک و با جنم و لات و سر به هوا و دردسرساز و بی قید، مرا یاد آن بیان عجیب مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی می اندازد که: روز عاشورا این بامرام ها و داش مشتی ها بودند که بلند شدند به هواداری
 
در طلیعه سال رونق تولید بد نیست، از دوره ای یاد کنیم که هم تولید داشتیم و هم بر روی تولیداتمان عقاید سیاسی مان را حک می کردیم.
این پارچه را که در تصویر می بینید، بیش از 30 سال قدمت دارد و بر روی آن به انگلیسی عبارات «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» حک شده است و به کارگران دهه 60 شمسی به عنوان بخشی از یارانه غیرنقدی از سوی شرکت های نساجی به  خانواده کارگران اهداء می شد و در خونه مادربزرگه(خانه پدری) هنوز قطعاتی از آن در قالب تشکچه بچه یافت می شو
 
جنابِ آقای سنت اگزوپری
نمی دانم الآن در کدام سیاره، مواظب کدام گل سرخ هستید! اما هرجا هستید، امیدوارم یاد کتابتان باشید! یادگاری که برای اهالیِ اهلی شدۀ اثرتان بجا گذاشته‌اید و امیدوارم یادتان باشد که مطالعۀ طولانی نگری در زمین وجود دارد که پیامدهای طولانی مسایل و آزمایش‌ها را در طی سالیان و گاهی نسل‌ها دنبال می کند. خواستم بگویم یکی از سوژه‌های مطالعۀ طولانی نگرتان، تصمیم گرفته خودش به زبان بیاید و کارتان راسبک کند و گزارشش را بدهد! ت
نقد فیلم خورشید مجیدی
 
چندی پیش بود که دست اندرکاران ایجاد فیلم سینمایی «خورشید» با تکثیر فراخوانی اعلام کردند نیاز به یک نوجوان برای اجرای نقش حساس این فیلم سینمایی دارا‌هستند که یه خرده بعد مشخص و معلوم شد مجید مجیدی قصد دارااست د‌همین فیلم سینمایی خویش را در چندماه آتی جلوی دوربین غالب شود . مجیدی بعداز پروژه عظیم «محمد رسول‌الله ( ص ) » این‌بار به سراغ فیلمی با مورد کودک ها فعالیت رفته است و اکثر نقش‌های فیلم جدی
به عکس‌ها و فیلم‌های
انقلاب 1357 نگاه کنیم، چه می‌بینیم؟ اکثر جمعیت حاضر در خیابان‌ها، در اعتراض‌ها،
در تیررسِ گلوله‌ها و زیر آماج شکنجه‌ها، جوان‌های 18 تا 28 ساله‌ هستند. افرادی
که جانمازآب‌کشیده و نمازشب‌خوان هم نبودند. مثل ما شیطنت‌هایی هم داشتند و اتفاقا
دُمی به خمره زده و گرمای حضورِ چند راس دوست‌پسر یا گرل‌فرند را
نیز تجربه کرده بودند. تازه این تصاویری است که از رسانه‌ی انحصاری‌یِ کنونی پخش
می‌شود و در آن خبری از سیل حضور انبو
اقتصاد و جامعه چگونه از آدم‏ های خوب هیولا می ‏سازد؟
✍ مولود پاکروان
اگر بریکینگ بد را دیده باشید شما هم می ‏دانید وایت کارهای "بد" زیادی انجام داد چون می خواست یک همسر "خوب" باقی بماند. در تمام طول سریال داستان می‏ خواهد به ما نشان دهد وایت تنها در پی ایدئولوژی خود رفته است: بهتر است هر جور شده خودت پول دربیاوری تا این که از دیگران کمک بخواهی! او فکر می ‏کند که دارد همه این کارهای نادرست، از تولید مواد مخدر گرفته تا قتل، فساد و ترور را به خاط
نوکیا یکی از بزرگترین کمپانی‌های تولیدکننده‌ی انواع گوشی موبایل در دنیا است که پس از سال‌های دوری و نوسان با مدل‌های جدید خود به بازار برگشته است.
کمپانی فنلاندی نوکیا یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گوشی‌ موبایل و تجهیزات مخابراتی در دنیا است که تا همین چند سال پیش جایگاه اول بهترین تولیدکننده را در اختیار داشت. اما متاسفانه بعد از تصمیمات اشتباه و پافشاری عجیب مدیران این شرکت بر استفاده از سیستم عامل اختصاصی سیمبین رفته رفته سهم زیادی
چه باید کرد
این نخستین رساله عملی است که در کلیه امور دین و دنیا و سلامت و هدایت در طی این قرون اخیر و در عرصه تمدن معاصر جهان و بخصوص جهان اسلام و تشیع بر اساس مسائل مسائل و نیازهای انسان مدرن و به زبان زمانه به رشته تحریر در آمده است که کلیه مسائل بنیادی انسان امروز و اکثر مسائل جزئی روزمره را در بر دارد و ...
2- «حرام» آن است که انسان را در درجه اول در حیات این دنیا و متعاقب آن در حیات باطنی و اخروی دچار عذاب می سازد بی آنکه هیچ رشد و نجاتی به همر
معرفی پایان نامه کارشناسی ارشد
رشته: الهیات و معارف اسلامی - علوم قرآن و حدیث ـ نهج‌البلاغه ـ اصول دین و معارف علوی

پدیدآور: حمیدرضا فاطمی استاد راهنما: محمدحسن صانعی پور استاد مشاور: محمود صادقی علوی

دانشگاه پیام نور استان اصفهان، مرکز پیام نور کاشان1397
چکیده:
در ششمین آیه سوره حمد که شبانه روز در نمازها می‌خوانیم عرضه می‌داریم (اِهَدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ) خداوندا ما را به راه راست هدایت فرما. راهی که ما را به تو و آنچه موجب
معرفی پایان نامه کارشناسی ارشد
رشته: الهیات و معارف اسلامی - علوم قرآن و حدیث ـ نهج‌البلاغه ـ اصول دین و معارف علوی

پدیدآور: حمیدرضا فاطمی استاد راهنما: محمدحسن صانعی پور استاد مشاور: محمود صادقی علوی

دانشگاه پیام نور استان اصفهان، مرکز پیام نور کاشان1397
چکیده:
در ششمین آیه سوره حمد که شبانه روز در نمازها می‌خوانیم عرضه می‌داریم (اِهَدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ) خداوندا ما را به راه راست هدایت فرما. راهی که ما را به تو و آنچه موجب
ثبت برند در تهران چگونه است؟
در واقع ثبت برند در تهران با دیگر نقاط ایران هیچ تفاوتی ندارد و اینکه ما در این مقاله سعی نموده ایم مراحل ثبت برند و ثبت علامت تجاری در تهران را خدمت شما بزرگواران توضیح دهیم به دلیل همین نکته مهم است که اگر شما با چگونگی ثبت برند در تهران آشنا شوید، در واقع با نحوه ثبت برند در تمام آیران آشنا می شوید.
تصور نمایید که مدّت زیادی است با نام و یا نشان تجاری خاصی به فعالیت می‌ پردازید و به دلیل عملکرد خوبی که در بخش باز
 
کسانی که با سنت اکشن‌های جاسوسی و دلهره‌آور غربی، به‌ویژه آثار کارگردان‌های فرهیخته‌تر و جدی‌تری مثل «پل گرینگرس» آشنا باشند می‌توانند ردپای این آثار را در اولین فیلم «سعید ملکان» ببینند. ردپایی که هم خوب است هم بد. خوب از جهت تکنیکی، بد از جهت فرهنگی. تأثیرپذیری در بخش نخست یک امر هنرمندانه و بی‌عیب است اما در بخش دوم نشان ازخودبیگانگی فرهنگی ست. حاتمی‌کیا هم در «به رنگ ارغوان» تحت تأثیر «لئون»ِ لوک بسون است؛ اما تا حد زیادی سعی می
ثبت برند در تهران چگونه است؟
در واقع ثبت برند در تهران با دیگر نقاط ایران هیچ تفاوتی ندارد و اینکه ما در این مقاله سعی نموده ایم مراحل ثبت برند و ثبت علامت تجاری در تهران را خدمت شما بزرگواران توضیح دهیم به دلیل همین نکته مهم است که اگر شما با چگونگی ثبت برند در تهران آشنا شوید، در واقع با نحوه ثبت برند در تمام آیران آشنا می شوید.
 
تصور نمایید که مدّت زیادی است با نام و یا نشان تجاری خاصی به فعالیت می‌ پردازید و به دلیل عملکرد خوبی که در بخش با
آنچه در ادامه می آید ، بخشی از کلیدی ترین نکات کتاب «فلسفه در دام ایدئولوژی» اثر «رضا داوری اردکانی» می باشد توسط صاحب وبلاگ مشهود تلخیص گردیده است:
* نفسانیت در اصطلاح علوم
غربی، وضع بشری است که خود را مستقل می انگارد و به چیزی متعالی تر از بشر اعتقاد
ندارد و اگر قائل باشد،آن چیز را در امور بشری دخیل و موثر نمی داند.

* عقل
غربی از مدد عالم غیب، محروم است. و چینین عقلی قوای بشر را رام نمی سازد و به این
جهت، بشر دیگر با نفس، جهادنمی کند بلکه همه ق
پیشنهاد می‌کنم در حین خواندن نامه، این موسیقی* بیکلام رو هم پلی کنید. حس خوبی میده :) 
*[مشخصات: موسیقی The Most Beautiful Thing I'll Never Have از Mustafa Avşaroğlu ]
 
 
ونسان ویلم ون‌گوگ¹ عزیز؛ 
سلام.
مدت‌ها بود که دلم می‌خواست برایت نامه‌ای بنویسم و اکنون که در حال نوشتن این کلمات هستم، سر از پا نمی‌شناسم. باید اعتراف کنم که هیجان‌زده هستم و من در چنین وقت‌هایی بسیار ورّاج می‌شوم؛ پس اگر خسته یا بی‌حوصله هستی، توصیه می‌کنم که نامه را به درون پاکتش برگردانی
پیشنهاد می‌کنم در حین خواندن نامه، این موسیقی* بیکلام رو هم پلی کنید. حس خوبی میده.
*[مشخصات: موسیقی The Most Beautiful Thing I'll Never Have از Mustafa Avşaroğlu ]
 
 
ونسان ویلم ون‌گوگ¹ عزیز؛ 
سلام.
مدت‌ها بود که دلم می‌خواست برایت نامه‌ای بنویسم و اکنون که در حال نوشتن این کلمات هستم، سر از پا نمی‌شناسم. باید اعتراف کنم که هیجان‌زده هستم و من در چنین وقت‌هایی بسیار ورّاج می‌شوم؛ پس اگر خسته یا بی‌حوصله هستی، توصیه می‌کنم که نامه را به درون پاکتش برگردانی و
فرزندم:
زمانی حضرت امام خمینی رحمة الله علیه فرمودند: حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر _ ولو امام عصر_ باشد اهمیتش بیشتر است... برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا میکند برای اسلام... همه انبیا از صدر عالم تا حالا آمدند، برای کلمه حق و برای دین خدا مجاهده کردند و خودشان را فدا کردند..
اغلب مذهبی ها حتی نیافتند جان کلام امام چه بود و بعد از گذر این همه سال منی که امام را ندیدم باید برای طیف های مختلفی از بچه مذهبی ها اثبات کنم که فرمایش امام درست بوده..
چند روستا نابود شوند بهتر است یا یک شهر؟ یک تصمیم اخلاقی سخت است. تصمیمی که در این چند روز پیش روی استاندار خوزستان قرار گرفته. احتمالا متغیرهای هزینه ی زیرساخت ها و تعداد افراد صدمه دیده بود که باعث شد تا او تصمیم بگیرد که سیل بندهای چند روستا از بین بروند. سیل بندها شکسته شوند تا آب برود توی زمین های کشاورزی و خانه های آن روستاییان و به شهرها آسیب نرساند.
عقلانی به نظر می رسد. اما اتفاقی که در واقع افتاده این بوده: روستاییان تا پای جان و کشت و
متاسفانه تعداد قابل توجهی از ازدواج‌ها و روابط به دلیل خیانت یکی از طرفین، به ورطه نابودی کشانده می‌شود. حتی برخی فکر می‌کنند که این خیانت‌ها بخشی طبیعی از زندگی است اما چنین روابط خارج از ازدواجی، به هیچ‌وجه نرمال و قابل قبول نیستند و برای جلوگیری از خیانت همسر باید به دنبال راهکار باشیم.
مهم است که بدانید اگر به شما خیانت شد، تقصیر شما نیست و نباید به خاطر آن ملامت شوید. اما با انجام کارهایی می‌توانید احتمال خیانت را کاهش دهید و مطمئن
بسم الله الرحمن الرحیم
حجم انبوهی از خانواده‌های ما متدین هستند و این واقعاً جای شکر دارد.
ولی اگر بخواهیم ارتقایی نگاه کنیم؛ چه کاری باید انجام دهیم؟
آیا راه خاصی وجود دارد که یک خانواده بتواند مرتبه‌ی فعلی خود را به سمت یک چیز عالی‌تری تغییر دهد و مسیر رشد را طی کند؟ آیا شاخص و آماره‌ای هست که با توجه به آن بتوان مسیر را سنجید و متوجه شد که یک خانواده کجای مسیر هست؟
همان طور که برای هر یک از افراد مسیر رشد قابل تصویر است. یک خانواده چه مسی
دیروز موفق شدم فیلمی را که مدت‌ها در صدد تماشایش بودم، ببینم. «سقوط» (Downfall)، فیلمی در ژانر درام جنگی، ساخته‌ی الیور هرشبیگل است که به روایت دوازده روز آخر زندگی آدولف هیتلر می‌پردازد. این، اولین فیلمی است که هیتلر را از زبان آلمانی‌ها روایت می‌کند و به گمانم از این جهت، فیلمی منحصر به فرد محسوب می‌شود.
در این نوشتار، قصد ندارم به روایت داستان فیلم یا نقد شخصیت هیتلر یا صحبت در خصوص جنگ جهانی دوم بپردازم. تنها می‌خواهم این فیلم جذاب را از
آنچه در ادامه می آید ، بخشی از کلیدی ترین نکات کتاب «فلسفه در دام ایدئولوژی» اثر «رضا داوری اردکانی» می باشد که توسط صاحب وبلاگ مشهود، تلخیص گردیده است:
* بسیاری از اندیشمندان غربی وقتی سخن از آزادی می کنند در لفافه به برتری نژاد اروپایی، اذعان دارند، دین جهت آرادی را مختص مردم غرب می دانند.

* من معتقدم که مبدا و منشأ لیبرالیسم و سوسیالیسم، هر دو یکی است و اختلافاتشان در ظواهر و آثار و اعراض است. هر دو از یک مبدا آغاز کرده اند و نهایتا به یکجا
شبی را
سکوتی را
ریزش یک قطره اشکی را
برایت آرزو دارم…!
که شاید یاد من باشی
لیلا مقربی
*****************

قفس یعنی دهان من
وقتی زبانم
روی اسم تو قفل می شود . . .
*******************

جملات عاشقانه کوتاه و ناب
به چه مشغول کنم
دیده و دل را که مدام
دل تو را می طلبد،
دیده تو را می جوید . . .
********************

بی تو با قافله ی
غصه و غم ها چه کنم؟!
تار و پودم تو بگو
با دل تنها چه کنم ؟!
شهریار
************************

مثل گل های ترک خورده کاشی شده ام !
بعد تو پیر که نه ،
من متلاشی شده ام . . .
مهدی نظ
دهه دوم عمر انقلاب‌اسلامی، اولین مقطع بروز تغییرات در رویکرد‌های عمومی مسئولان و مدیران جامعه بود و تأثیرات این تغییرات مستقیماً بر جامعه و مردم نیز مشاهده می‌شد. از جمله مهم‌ترین نشانه‌های این تغییر بروز خوی اشرافی‌گری و مسابقه ثروت‌اندوزی در میان دولتمردان بود. با آنکه 10 سال پیش از آن با پیروزی انقلاب، اشرافیت طاغوتی کنار زده‌شده بود و طبقه جدید مدیران انقلابی، روش ساده زیستی و مردمی بودن را در سبک زندگی شخصی و اداری در پیش گرفتند.
ثبت برند و ثبت شرکت در ایران
 
یکی از مهمترین خدماتی که در ایران دارای متقاضیان بسیار زیادی خصوصاً در سال های اخیر است، ثبت برند و ثبت علامت تجاری و ثبت شرکتها است و به این دلیل که با ثبت برند ، حمایت های وسیع قانونی شامل حال مالک برند ثبت شده می شود، روز به روز به علاقه مندان و متقاضیان آن افزوده می شود.
 
در سراسر ایران عزیز خدمات ثبت برند و ثبت شرکت به متقاضیان ارائه می شود و موسسات متعددی وجود دارند که این خدمات را ارائه می دهند اما واقعاً ب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها